مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مطلع هر شعر تماشای توست...

غذای کمکی

پسر مامان چندروزه که داری فرنی وحريره بادام میخوری از دیروزم داری سوپ میخوری قربونت برم که اینقدر خوش اشتهایی و هر چیزی رو با ذوق میخوری امروز صبح که بیدار شدی یکم علائم سرماخوردگی داشتی حالم گرفته شد خدا کنه زودتر خوب شی عزیز دلم
15 تير 1394

واکسن شش ماهگی

سلام عزیز مامان امروز 4روزه که وارد هفت ماهگی شدی  پسر نازم 4 روز پیش برات واکسن زدن اما هنوز جاش ورم داره  قربونت برم از دیروز داری تلاش می کنی چهار دست وپا بري مرتب بلند میشی رو دست و پات دوباره ميفتي  الهی فدای شيطونيات بشم دیگه دارم وسائل تو خونه رو جمع میکنم چون هر چیزی که میبینی سریع ميري سمتش و با دهنت امتحانش میکنی .
13 تير 1394

اخرین روزای شیش ماهگی

سلام مهديار مامان پسر گلم این روزا سرماخوردگی حسابی کسان کرده بود ولی هنوز خنده هات سرجاشه و خوش اخلاقی  مامانی دو سه روزه که غذا خوردنت شروع شده و بهت فرنی میدم ماشالا خيليم دوس داری و با اشتها میخوری  پسر نازم مامان یکمی بعضی وقتا دلش میگیره ولی تو دلخوشيمي باعث میشی غمام یادم بره عزیز دلم هر لحظه نگاه کردنت بهم انرژی میده شاید خدا به جبران همه کاستی های زندگیم تورو بهم داده ...  پسرم همیشه بخند...
3 تير 1394
1